منصور انصاری
با كنار رفتن اراده ورزان پندارگرا در عرصه كشاورزي در دولت پيشين و بر سر كار آمدن مديران و معاونان واقع گرا با نگاه اقتصادي به كشاورزي، شاهد تاكيد بيشتري بر مباحثي چون” مزيت اقتصادي “در كاشت محصولات كشاورزي، بهرهوري با استفاده از فنآوريهاي نوين، بهبود بهرهوري آب و نهايتاً طراحي و تدوين مجدد” الگوي كشت“ هستيم، بحثي كه بيش از 40 سال است توسط نظريه پردازان اقتصاد كشاورزي با توجه به تنوع آب و هوايي و شرايط متفاوت خاك در مناطق مختلف كشورمان مطرح شده است. مهندس عباس كشاورز معاونت بهبود امور توليدات گياهي وزارت جهادكشاورزي نيز در اولين نشست خبري خود موضوع تدارك براي تدوين طرح” الگوي كشت“ را در چارچوب 3 شاخص اصلي، بهرهوري اقتصادي، بهرهوري استفاده از آب و تاكيد بر كشت محصولاتي كه امنيت غذايي را تامين ميكنند در جمع خبرنگاران مطرح و در گفتگوهاي ديگر يادآور شد كه اجراي اين طرح يك سال و نيم زمان ميبرد.
وي همچنين افزود كه براي مجريان تسهيلات ويژهاي در نظر گرفتهايم. اگر چه اين طرح حركتي است به سوي مدرنيزه كردن كشاورزي و شاخصي است براي دستيابي به توسعه پايدار كشاورزي ولي در درون خود از تناقضي تعيينكننده رنج ميبرد و چنانچه راهكاري موثر براي رفع اين تضاد دروني انديشيده نشود امكان تحقق آن فراهم نخواهد شد و به رغم اينكه نظريهاي است علمي، منطقي و به دور از پندار و اراده گرايي، به” رؤيا“ بيش از” واقعيت “ نزديك خواهد شد.
به زبان ساده اين طرح ميخواهد به كشاورزي بگويد كه هندوانه يا سيبزميني را به رغم سود قابل توجهي كه ممكن است در يك دوره كاشت برايش داشته باشد، نكارد و به جاي آن مثلاً ذرت يا گندم كه نياز بيشتري به آن هست، با اينكه الزاماً نميتواند سودي برابر توليد سيبزميني و هندوانه داشته باشد، بكارد يا در بعد ديگر با تكيه بر كاشت محصولات در حوزه”آب محوري“ و با هدف صرفهجوئي در مصرف آب، محصولاتي كاشته شود كه آب كمتري مصرف ميكنند تا مثلاً سفرههاي آب زيرزميني بهبود يابد، در اين شرايط كشاورز در مقابل تضاد منافع شخصي و فعاليت توليدياش با منافع ملي و منافع كلان” كشاورزي پايدار“ قرار ميگيرد، آيا اين تضاد فقط با اعطاي تسهيلات ويژه بدون تشويق، ترغيب يا ترويج، به سود” الگوي كشت “حل خواهد شد؟ اينكه فقط گفته شود كه توليد برنج در مناطقي غير از مناطق شمالي كشور مقرون به صرفه نيست و” آب بري“ زيادي دارد و ممكن است كشاورز و صاحب زمين در دراز مدت زيان ببينند براي انصراف كشاورز از كاشت اين محصول كفايت ميكند؟ از سوي ديگر آيا مثلاً با تعزيراتي اعلام كردن كاشت يك محصول ميتوان كشاورز را از كاشت آن منع و به كاشت محصولي ديگر واداشت يا خير؟ پس آنچه كه ميماند نگرش اقتصادي و مشوقهاي فرهنگي و ايجاد اين درك در سطوح مختلف افكار عمومي است كه كشاورز به عنوان آحادي از ملت، منافع ملي را ارج بگذارند و ضمن پيروي از برنامهاي همه جانبهنگر تحت عنوان” الگوي كشت“ به سودي متعادل در اين عرصه نيز دست يابند. لذا ايجاد فرهنگ عمومي براي پذيرش در كنار تمامي اقدامات تشويقي و تسهيلات مورد نظر، الزامي است.
با كنار رفتن اراده ورزان پندارگرا در عرصه كشاورزي در دولت پيشين و بر سر كار آمدن مديران و معاونان واقع گرا با نگاه اقتصادي به كشاورزي، شاهد تاكيد بيشتري بر مباحثي چون” مزيت اقتصادي “در كاشت محصولات كشاورزي، بهرهوري با استفاده از فنآوريهاي نوين، بهبود بهرهوري آب و نهايتاً طراحي و تدوين مجدد” الگوي كشت“ هستيم، بحثي كه بيش از 40 سال است توسط نظريه پردازان اقتصاد كشاورزي با توجه به تنوع آب و هوايي و شرايط متفاوت خاك در مناطق مختلف كشورمان مطرح شده است. مهندس عباس كشاورز معاونت بهبود امور توليدات گياهي وزارت جهادكشاورزي نيز در اولين نشست خبري خود موضوع تدارك براي تدوين طرح” الگوي كشت“ را در چارچوب 3 شاخص اصلي، بهرهوري اقتصادي، بهرهوري استفاده از آب و تاكيد بر كشت محصولاتي كه امنيت غذايي را تامين ميكنند در جمع خبرنگاران مطرح و در گفتگوهاي ديگر يادآور شد كه اجراي اين طرح يك سال و نيم زمان ميبرد.
وي همچنين افزود كه براي مجريان تسهيلات ويژهاي در نظر گرفتهايم. اگر چه اين طرح حركتي است به سوي مدرنيزه كردن كشاورزي و شاخصي است براي دستيابي به توسعه پايدار كشاورزي ولي در درون خود از تناقضي تعيينكننده رنج ميبرد و چنانچه راهكاري موثر براي رفع اين تضاد دروني انديشيده نشود امكان تحقق آن فراهم نخواهد شد و به رغم اينكه نظريهاي است علمي، منطقي و به دور از پندار و اراده گرايي، به” رؤيا“ بيش از” واقعيت “ نزديك خواهد شد.
به زبان ساده اين طرح ميخواهد به كشاورزي بگويد كه هندوانه يا سيبزميني را به رغم سود قابل توجهي كه ممكن است در يك دوره كاشت برايش داشته باشد، نكارد و به جاي آن مثلاً ذرت يا گندم كه نياز بيشتري به آن هست، با اينكه الزاماً نميتواند سودي برابر توليد سيبزميني و هندوانه داشته باشد، بكارد يا در بعد ديگر با تكيه بر كاشت محصولات در حوزه”آب محوري“ و با هدف صرفهجوئي در مصرف آب، محصولاتي كاشته شود كه آب كمتري مصرف ميكنند تا مثلاً سفرههاي آب زيرزميني بهبود يابد، در اين شرايط كشاورز در مقابل تضاد منافع شخصي و فعاليت توليدياش با منافع ملي و منافع كلان” كشاورزي پايدار“ قرار ميگيرد، آيا اين تضاد فقط با اعطاي تسهيلات ويژه بدون تشويق، ترغيب يا ترويج، به سود” الگوي كشت “حل خواهد شد؟ اينكه فقط گفته شود كه توليد برنج در مناطقي غير از مناطق شمالي كشور مقرون به صرفه نيست و” آب بري“ زيادي دارد و ممكن است كشاورز و صاحب زمين در دراز مدت زيان ببينند براي انصراف كشاورز از كاشت اين محصول كفايت ميكند؟ از سوي ديگر آيا مثلاً با تعزيراتي اعلام كردن كاشت يك محصول ميتوان كشاورز را از كاشت آن منع و به كاشت محصولي ديگر واداشت يا خير؟ پس آنچه كه ميماند نگرش اقتصادي و مشوقهاي فرهنگي و ايجاد اين درك در سطوح مختلف افكار عمومي است كه كشاورز به عنوان آحادي از ملت، منافع ملي را ارج بگذارند و ضمن پيروي از برنامهاي همه جانبهنگر تحت عنوان” الگوي كشت“ به سودي متعادل در اين عرصه نيز دست يابند. لذا ايجاد فرهنگ عمومي براي پذيرش در كنار تمامي اقدامات تشويقي و تسهيلات مورد نظر، الزامي است.
نظر شما